بایــد فــراموشت کنم، چندیست تمریــن می کنم مــن می توانــم ،می شود، آرام تلقیــن می کنم با عکسهــای دیگــری تا صبــح صحبــت می کنم با آن اتــاق خــویش را بیهــوده تزییــن می کنم سخت است امــا می شود در نقش یک عاقل روم شب نه دعــایت می کنم نه صبح نفریــن می کنم حالــم، نــه، اصــلا خوب نیست؛ تا بعــد بهتر می شود فکــری برای ایــن دلِ تنهـــای غمگین می کنم مــن می پذیرم رفتــه ای و برنمی گـــردی، همیــن خــــود را برای درک این، صـــد بار تحسین می کنم از جنب وجوش افتاده ام دیگـــر نمی گویــم به خــود : وقتی عــروسی می کند، این می کنم آن می کنم خــوابم نمی آید ولی از تـــرس بیــــداری به زور با لطف قـــرص قـَد نُقل یک خــواب رنگین می کنم این دَرد زَرد بی کسی بر شانــه جا خوش کــرده است از روی عـــادت دوستی با بار سنگین می کنم هــرچه دعــا کردم نشد شایــد کسی آمّین نگفت حالا تقاضای دلی سرشــار از آمین می کنم نه اسب،نه باران،نه مَرد،تنهاییم و این دائمیست اسب حقیقت را خـودم با این نشان زین می کنم یا می بــرم ، یا باز هم نقش شکستی تلــخ را در خاطــرات تلخ خــود با رنــج آذین می کنم حالا نه تــو مــال منی،نه خواستی سَهمت شــوم این مشکل من بود و هست، در عشق گلچین می کنم کـَم کـَم ز ِ یادم می روی، ایــن روزگــار و رسـم اوست این جملــه را با تلخی اش صــدبار تضمین می کنم..
چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم!
چقدر حرف هست و من فقط سکوت می کنم!
رفتنت را سکوت کردم!
انتظار بازگشتت را سکوت کردم!
حالا آمدنت را هم سکوت می کنم!
داشتنت را هم ...!!
به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه ی امیدی را سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را دیدمت وای چه دیداری،وای این چه دیدار دلازاری بود بیگمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سروکاری بود این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم میگریزی ز من و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت چه باک ترسم این عشق سر انجام مرا بکشد تا به سرا پرده ی خاک
هرگز برای کســی ناراحتی نکن
که عذابت میده
فقط یه لبـــــــخند
وبگو ممنون واســــــه این شانسی که بهم دادی
تا بتــــــــــونم یه کسی بهتر از تو پیـــــــــدا کنم ...
پرنــده ای کـــه بال و پرش ریخته باشـــد مظلومیت خــاصی دارد! باز گـــذاشتن در قفسش توهینی است بــه او! در قفس را ببند تا زنـــدان دلیل زمینگیــر شدنش باشـــد... نـــه پــر و بـال ریختــه اش!!
مــن و تــو در هم گـــره خورده ایم.. گـــره ای کــــور به نام سرنوشت تــو آن سوی تفاوت هـــای محض و مـــن نشسته در تردیـــد تــو انتخــاب می کنی و می روی و مــن.. هنـــوز به ای کــــاش ها دل بسته ام.. کـــه ای کــــاش می ماندی و باهــم گـــره از کارمـــان می گشودیــم!!!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دنیـــــای
ایـــن روزای
مـــن و
آدرس
rahaeei.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.